۳ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

رنگین کمان - دروغ

یه سری آدما هستند دورند ولی نزدیک، یه سریا برعکس... دسته اول رو بیشتر دوست دارم.

یه سری آدما هستند دوست داشتنی اند ولی زیاد دروغ می گن، یه سریا برعکس... دسته دوم رو بیشتر دوست دارم.


الان که نگاه می کنم به آدمای دسته ی دومِ جمله اول و دسته اولِ جمله دوم خیلی نزدیکم.

الان می خوام به آدمای دسته دومِ جمله اول بیشتر توجه کنم و آدمای دسته اول جمله دوم رو کنار بگذارم.

من خیلی زود بدی ها رو فراموش می کنم. دروغای آدما دسته اولِ جمله دوم رو به راحتی فراموش می کنم، ولی شاید نتونم به راحتی ببخشمشون.


پری:)

...




۲۸ آبان ۹۲ ، ۰۶:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پریسا مکاری

رنگین کمان - دل نوشته...

***حالش را که پرسیدم فضول خطابم کرد...

حال می فهمم چرا هیچ وقت احوالم را نمی پرسید....


***من تا پایین ترین حد کوچک شدن رسیدم چون دوستت دارم...

شکستم... خرد شدم... ولی نگران حال من نباش. من دیگر خوب بلدم چگونه خرده های خود را بند بزنم...


***دنیای عجیبی است... از روبرو که نگاه کنی، من تو را می خواهم، تو دیگری را، دیگری مرا...

باید یاد بگیریم پشت سرمان را نگاه کنیم شاید آنکه ما در جستجویش هستیم پشت سرمان باشد...*


***سکوت که می کنی باارزش تر می شوی...

P.M


----------------------

*شما اگر می توانید برگردید، من از آن دسته آدم های یکطرفه ام :)(



۱۸ آبان ۹۲ ، ۱۴:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پریسا مکاری

رنگین کمان - ساعت...

ساعت وسیله ای کوچک ولی تاثیرگزار

شاید مهمترین وسیله ساخت بشر...

و همین وسیله کوچک، مهم و تاثیرگزار، می تواند یکی از پرخاطره سازترین وسیله برای تک تک جامعه بشریت باشد چون ما برای تمام لحظه های شیرین، تلخ، شادی و غمِ و البته خاطره ساز زندگی امان، انتظار می کشیم و در تمام این لحظاتِ بیشتر انتظار، به ساعت نگاه می کنیم. و البته هستند خاطره هایی  هم که بدون انتظار و ناخودآگاه ثبت می شوند ولی باز  هم به اولین چیزی که نگاه می کنیم ساعت است، شاید...

هر کس هم در زندگی خود لحظه های پر ارزشی دارد و انتظار رسیدن به لحظه ی شیرین وصال و یا شاید تلخ فراغ...

ساعت وسیله ای است که لحظه لحظه، ثانیه ثانیه ی گذر عمر را به ما نشان می دهد. اغلب تمام برنامه ریزی های زندگی امان را بر اساس ساعت انجام می دهیم و چه بسیار رابطه هایی که از همین ساعت شروع می شود... ببخشید ساعت چند است؟

لحظه تولد یک کودک برای پدر و مادر، لحظه های انتظار ساعت 7 صبح و رفتن به مدرسه، لحظه های شیرین بودن با دوستان، قهر و آشتی ها، انتظار رسیدن تابستان و دوباره انتظار ماه مهر، لحظه لحظه روزهای عاشقی، انتظار پایان روزهای سخت زندگی، لحظه های دلتنگی یک مسافر دور از خانه، لحظه لحظه انتظار یک تماس، لحظه تلخ وداع و یا مرگ یک عزیز... لحظه ی اوج معروفیت ساعت سر سفره هفت سین...

تمام لحظه هایی است که ما به ساعت می نگریم.

ساعت شاید بهترین هدیه برای یک عزیز برای ثبت تمام این لحظه های زیبا، شیرین یا شاید تلخ و سخت...

ساعتی گران هدیه روز تولد دختر همسایه از نامزدش بود.

هدیه ای که نه از روی علاقه بلکه از روی ظاهرسازی آقای داماد جلوی خانواده نوعروسش به او تقدیم شد و البته در پی آن جنگی که دیشب رخ داد و در ادامه از دست رفتن آرامش تمام همسایه ها از این تراژدی تلخ...

تراژدی سرقت همان ساعت توسط داماد به دلیل بسیار گران قیمت بودن و فروش آن جهت درمان کردن گوشه ای از دردهای سرسام آور و گران روز عقدکنان ... و نتیجه اش هوارهای دختر پولدار همسایه بر سر تازه داماد!

در وصالی نه چندان پایدار که هر دو به هدف خود نه از روی صداقت، اعتماد و دل سپردن رسیده بودند، دامادی که به هدف رسیده و دختری پولدار به دست آورده و دختری که عاقبت فقط شوهر کرده...

لحظه های تکرارنشدنی زندگی که می تواند زیبا باشد با فقط در کنار هم بودن و یک دل بودن... با قیمت گران ساعت مثلاً هدیه روز تولد، این وصال کوتاه را که می توانست شیرین باشد را به فراغی تلخ تبدیل کرد...

و چه تلخ در بسیار زندگی هایی که اعتماد و صداقت و یک دل بودن جایش را با مال و دروغ و چشم و نه دل عوض کرده... ؟!!!

-------------------

**من هم مدت زیادی است که ساعت ندارم و علت دیر رسیدن هایم فقدان همین ساعت است شاید. :)




۱۵ آبان ۹۲ ، ۱۴:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پریسا مکاری