همیشه پنجره را دوست دارم... خانه بدون پنجره یعنی هیچ ....
دریچه ای به سوی آسمان زیبا... ماه زیباتر، باران و بادی که مهمان هر روز و شب است و چه قشنگ.
دیدن بازی کودکان در کوچه، شوق روزهای بلند تابستانی، صدای دورگرد، صدای جیک جیک گنجشکان سحرخوان، صدای خروس بی محل همسایه.... و این همه زیبایی را مدیون پنجره ای.
دیشب اما پنجره زیبا نبود.... پر از مهمان ناخوانده بود، پر از صدا، همهمه ی صدای خانه ی همسایه.
دو زوج جوان، صدای بلند مرد، ظریف زن.... مرد خسته از زندگی...
صدا، صدا، صدا، هوار، داد، جیغ ... و در آخر گریه ی آن صدای زیر... در خواهش یک گوش که نیست!!؟
و آنکودک !!!!!!؟؟؟؟؟
پنجره ی دیشب اما زیبا نبود....
P.M