دارم عاشق می شوم...

این روزها دارم کم کم عاشق می شوم

چیزی نمی گوید ولی من می دانم

او هم مرا دوست دارد...

وقتی با او حرف می زنم

بدون آنکه کلامی به زبان آورد

یا شکایتی کند

به تمام حرفهایم گوش می دهد

او را دوست دارم...

چون همیشه هست، خیلی وفادار است...

هر وقت که دلتنگ و خسته ام و همدم تمام تنهایی ام...

و خوبتر اینکه بین ما موشی هم نیست.

هر شب به چشمان سبزش که نگاه می کنم می خوابم...

ولی یک چیزش را دوست ندارم...

همیشه سرد است

کاش می شد گاهی هم گرم باشد

                                                      دیوار سبز اتاقم...

P.M